نظریه های مختلف جامعه شناسی نارضایتی و جنبشهای اجتماعی را با توجّه به مفاهیم جنبش ها و دوره های تاریخی وقوع آنها در سه بعد کلاسیک، مدرن و پست مدرن تقسیم بندی میکند.
نظریه های جنبش های اجتماعی نشان میدهد که جنبش های مختلف شکل گرفته در کشور متاثر از شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و … صورت گرفته اند و در این جنبش ها قشرهای مختلفی از مردم حضور داشته اند که نشان دهنده امر یکسانی تئوری و عمل میباشد. در کشور ما نیز جنبش های بوجود آمده را میتوان ذیل جنبش های صنعتی و پست مدرن قرار داد.
جنبش های کلاسیک
جنبشهای اجتماعی و انقلابها در دوران کلاسیک شکل منظم و دقیقی نداشتند و در واقع هر خیزش و جنبشی که علیه طبقه حاکم شکل گرفته باشد و تداوم حکومت موجود را تهدید کند در زمره جنبشهای اجتماعی قرار میگرفت. مطالبه اصلی مردم در این جنبشها و اعتراضات حول ارزشهایی مانند قدرت، برابری و نابرابری است. در این دوره طبقات بالا برای نشان دادن برتری خود و تفاوت با طبقات پایین دست به جنبش و انقلاب میزنند تا تمایز خود را از طبقات پایین جامعه نشان دهند. در مقابل، مردم طبقات پایین نیز چون احساس نابرابری میکنند برای بدست آوردن احساس برابری جنبشهایی را شکل میدهند. در جنبشها و انقلابهای دوران کلاسیک میزان خشونت در سطح بسیار بالایی قرار دارد زیرا افراد برای بدست آوردن آنچه جزء ارزشهای آنان محسوب میشود، دست به هرنوع اقدامی میزنند و همین امر میزان خشونت را بالا میبرد. اعتراضات کارگری از بارزترین جنبشهای کلاسیک بوده است.
جنبش های مدرن
انقلاب و جنبش های اجتماعی در دوران صنعتی و مدرن با تفاوت بسیار نسبت به جنبشهای کلاسیک انجام گرفته اند. در دوران مدرن افزایش جمعیت، رشد سرمایه و فردگرایی و از بین رفتن اخوت و عصبیت خانوادگی باعث بوجود آمدن مسائل جدید در جامعه شده است و جنبشهای اجتماعی شکل جدیدی از خود را بروز میدهند و شرایط جامعه تاثیر زیادی بر شکل گیری این جنبش ها دارد. جامعه شناسان از نظریه جنبشهای جدید برای توضیح نقش جنبشهای اجتماعی در جوامع پساصنعتی استفاده میکنند. جنبشهای جدید به مثابه نمود خواست جامعه مدنی برای تغییر ساختاری و همچنین به مثابه پیامد اجتنابناپذیر روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دستخوش تغییر در جامعه پساصنعتی در نظرگرفتهمیشوند. جنبشهای اجتماعی جدید، گروهی از اعمال جمعی با پیوندی سست هستند که جایگزین جنبش اجتماعی سنتی انقلاب پرولتاریایی شدند و بر گروه یا هویت جمعی، ارزشها و سبکهای زندگی تأکید میکنند. این جنبشها برای تغییر، میل به اصلاح ساختاری به جای انقلاب دارند. این گونه جنبشهای جدید از قبیل ضد جنگ، محیط زیستی، حقوق مدنی و فمینیستی، از جنبشهای اجتماعی سنتی دیگر از قبیل جنبشهای کارگری متمایز هستند. مشارکتکنندگان مهم در نظریه جنبش اجتماعی جدید کلاوس اوفه آلبرتو ملوچی، آلن تورن و یورگن هابرماس را شامل میشوند. (مجموعه نویسندگان، 1396: 143) این جنبشها از دغدغههای اقتصادی فاصله گرفته و دربرگیرنده مسائل محیط زیستی، جنسیتی و فرهنگی میشود.
جنبش های پست مدرن و پساصنعتی
این جنبشها در پی تحولات گسترده در سال های اخیر مانند جهانی شدن، پسامدرنیته و تردید نسبت به بنیادهای فکری مدرنیته شکل گرفته است، طیف وسیع و متناقضی از بومیگرایی و بنیادگرایی تا اعتراضات فراملی مانند حقوق زنان، حقوق کار، حقوق کودک، حقوق بشر، طبیعت و جنبشهای ضد جنگ و تسلیحات را شامل میشود (رهبر، 1393).
تنظیم: اشکان سبزواری