نظریه مبنای تحول اجتماعی
آنچه که گلوگاه تغییر و تحول در یک جامعه است، تغییر در نظام روابط آن جامعه است. بنابراین، نظریه ربط به عنوان نظریه مبنای تحول اجتماعی مطرح است.
نظامات اجتماعی یک جامعه
عالم خلقت شکل یافته از پروردگار این عالم و مخلوقات او. حال این مخلوقات در چند دسته زیر قابل تقسیم هستند.
هستی ( طبیعت و حیوانات)، انسانها، فرشتگان و اجنه.
انسان به عنوان اشرف مخلوقات و انسان کامل یعنی امام به عنوان محوریت خلقت و جریان تاریخ میباشد. این انسان مدنی بالطبع است و تمایل به برقراری ارتباط اجتماعی برای رفع نیازهای خود دارد. بنابراین، ساخت وجودی انسان که در اصطلاح فطرت نامیده می شود، برای پاسخ به نظام نیازهای خود به برقراری رابطه با خالق هستی و مخلوقات می پردازد.
به عبارت دیگر، نظامات اجتماعی بر اساس نظام نیازهای انسان، کیفیت برقراری رابطه انسان با خود، خدا و دیگر مخلوقات، پدید میآید.
ساخت وجودی انسان عبارت از شاکله و استعداد وجودی، قوای وجودی و نقشه وجودی میباشد.
نظامات جامعه نیز از پیوند روابط انسان با دیگران بر اساس ساخت وجودی و نظام نیازهای او به دست می آید؛ بنابراین نظامات زیر را می توان نام برد:
- نظام سلامت، امنیت و قضاوت؛ تنظیم گری نیازها ، روابط و الگوهای حفظ سلامت روحی، فکری و جسمی( سپر)
- نظام سکونت و معماری؛ تنظیم گری نیازها ، روابط و الگوهای زیرساختی( زیرساختها و ابزارها)
- نظام تفریح و فراغت؛ تنظیم گری نیازها ، روابط و الگوهای فراغت( فرح)
- نظام فکر، علم و حکمت؛ تنظیم گری نیازها ، روابط و الگوهای یادگیری، فرهنگ و هنر، رسانه و..( اطلاع)
- نظام معیشت و اقتصاد؛ تنظیم گری روابط اقتصادی( معاش)
- نظام اجتماعی؛ تنظیم گری نیازها ، روابط و الگوهای تعاملات خانوادگی، همسایگی، محلی و فرامحلی( انس)
- نظام سیاست؛ تنظیم گری نیازها ، روابط و الگوهای قدرت مدار داخلی و خارجی( قدرت)
- نظام ولایت محبت مدار و تربیت مدار؛ تنظیم گری کلیه روابط هفتگانه(انسجام)
راهبردهای تحول
تغییر در بسترها و مناسبات به عنوان راهبرد تغییر در نظام روابط ( همان نظامات )یک جامعه است. در واقع آنچه روابط جامعه را تغییر می دهد، امری اجتماعی است و امری فردی نیست.
گفتمان ها و کنشگران به عنوان دو مقوله اثرگذار بر تغییر بسترها و مناسبات و در نتیجه نظامات جامعه هستند.
مکانیسم تحول اجتماعی
در باب چگونگی تحول بایستی به چهار مولفه ثمره(هدف) ، عامل ( زمینه)، علل و کیفیت تحول پرداخت.
مطابق با بیانات مقام معظم رهبری در کتاب طرح اندیشه اسلامی در قرآن، ثمره و هدف از جامعه اسلامی ، پیوستگی و یپوند بین امت اسلامی و عدم وابستگی خارجی است. ایشان هدف غایی از خلقت را عبودیت و رشد و تعالی انسان می¬دانند، اما این رشد و تعالی در بستر جامعه رقم می¬خورد. در واقع رشد و تعالی انسان از مسیر جامعه می¬گذرد و آنچه که بایستی در جامعه اسلامی، اتفاق بیفتد، پیوند بین افراد و برقراری حقوق متقابل برادری و نیز برقراری حقوق متقابل حاکمیت و مردم برای رسیدن به آن هدف غایی است. به تعبیر دیگر، بایستی ارتباط و ربط اجتماعی بین مردم اتفاق بیفتد. همچنین، در بیانات ایشان ، هدف استحکام درونی و پیوند بین ملت است که این استحکام درونی، ثمره ای بیرونی و در مقابل دشمن با عنوان عزت و اقتدارملی را نیز دربردارد. در واقع پیوستگی و ارتباط اجتماعی بین مردم و ساخت درونی محکم، منجر به شکل گیری هویت ملی به معنای عدم وابستگی به بیرون و عزت ملی در برابر دشمن است.
بنابراین، در تحول بایستی به دنبال اقامه ارزشهای بنیادین یعنی برقراری پیوندهای برادری، رعایت حقوق متقابل (برقراری عدالت اجتماعی در مناسبات) ، هویت ملی ، عدم وابستگی و عزت ملی بود. کلیدواژه ها و عناصری که به طور خلاصه در تعابیر ایشان با دو عبارت «عدالت و پیشرفت» مطابقت داشته و قابل جمع است.
عامل یا زمینه های تحول به عنوان مولفه دوم، در بیانات ایشان در عرصه های چهارگانه پیشرفت خود را نشان می¬دهد. این عرصه ها شامل موارد زیر هستند.
– عرصه فکر
– عرصه علم
– عرصه زندگی ( متنی و ابزاری)
– عرصه معنویت
در واقع، عرصه های پیشرفت بر اساس نظام نیازهای ساخت وجودی انسان شکل یافته است. پس می توان گفت زمینه های تحول و حرکت به سمت تحول در نظام وجودی و نظام نیازهای انسانی که می توان از آن تعبیر به فطرت کرد، گذاشته شده است. در واقع، عرصه های تحول به سمت پیشرفت، هم زمینه ای برای حرکت جامعه به سمت پیشرفت هستند و هم پیشرفت در این عرصه¬ها خود را نمایان و بروز می¬دهد.
مولفه سوم تحول، یعنی علل تحول در تعابیر مقام معظم رهبری به طور خلاصه بر دو مولفه عزم ها، اراده ها و تدابیر و سیاستها تاکید شده است. در واقع ، علل تحول شامل کنشهای انسانی بر اساس دو محور اراده ها و تدابیر در بستر عرصه های چهارگانه پیشرفت می¬باشد. البته بسط این دو محور در بیانات ایشان، کلیدواژه های دیگری چون سنت های الهی ، یوم الله و ایام، گفتمان ها، نظامات، نهادها و گروه های اجتماعی، سخت افزارها و ابزارها را نیز جزء علل تحول می¬دانند که البته دارای اهمیت و اثرات متفاوت می¬باشند.
همچنین در بیانات شهید مطهری علل تحول در هشت مورد تفصیل یافته است. شهید مطهری، علل تحول جامعه را هم شامل علل مادی و هم معنوی می دانند. علل مدنظر ایشان شامل موارد زیر است:
- تفاوت های فرهنگی تربیتی محیطی افراد
- نقش تکنولوژی
- نقش عوامل استعماری بیگانه
- وقوع اصلاحات، انقلاب ها و کودتاها
- نقش وجود نظام های اجتماعی اقتصادی و ایدئولوژی
- ضرورت وجود عدل و آزادی برای زندگی اجتماعی
- نقش مددهای غیبی در دگرگونی های اجتماعی
- فساد درونی افراد جامعه و سلب نعمت های مادی و معنوی
در نهایت، در باب مولفه چهارم تحول یعنی کیفیت تحول و چگونگی رقم خوردن تحول، بایستی ارتباط بین زمینه¬ها، علل و اهداف را در نظر گرفت.
چگونگی تحول عبارت است از کنش انسانی بر مبنای فطرت و در چارچوب حرکت عمومی جهان، وجود سه مقوله بستر ارتباط، وجود علم، اراده و اختیار برای رشد استعدادهای فطری لازم است. ابتدا مبتنی بر فطرت وجودی انسان که علاقه¬مند به انس است و بالفطره اجتماعی آفریده شده است، بین مردم تماس اجتماعی و ارتباط برقرارمی¬شود. در واقع ساختارها، مناسبات و بسترهای یک محله بهتر است مردم را به سمت تماس و ارتباط اجتماعی سوق دهد. ارتباط اجتماعی مقدمه ای برای شکل گیری ادراک مشترک و سپس اراده¬های مشترک است. به تدریج، این چرخه سه¬گانه و تزاید آن، شکل گیری هویت مشترک یا همان کمال مشترک( پیوستگی درونی و عدم وابستگی بیرونی) را رقم می زند.
الگو ها و سنت های موجود در تحول
- قضاوت در بازار؛ تعویق نیفتادن بین حکم و اجرا
- صندوق های قرض الحسنه خانوادگی؛الگوی رفع نیاز مبتنی بر رفق
- شورای حل اختلاف؛ حل اختلاف مبتنی بر تعارف و شناخت
- بازارهای موقت و محلی؛ الگوی بدون هزینه، نظارت و یادگیری مستمر
- مدارس مسجدمحور؛ دخیل کردن والدین در تزکیه
- هسته های توازن فرهنگی؛
رجوع شود به مباحث تربیت تالیف دکتر عرب اسدی