جامعه مطلوب امام

گفتاری از دکتر کیوان سلیمانی

 

تحلیل جامعۀ مطلوب امام

سخن گفتن از جامعه مطلوب از نگاه امام خمینی (ره) امری است سهل و ممتنع؛ از یک سو احصاء و ارائه شماری از ویژگی‌های مثبت و مطلوب اما کلان و کلی، همچون امنیت، عدالت، آزادی، استقلال، جمهوریت، معنویت و… و نسبت دادن آنها به جامعه مطلوب از نگاه امام خمینی (ره) هم صحیح، هم به نسبت آسان و البته احتمالا بلااثر یا کم‌ثمر خواهد بود. از سوی دیگر آنچه که سخت‌تر اما مهم‌تر و موثرتر است، بازشناسی وجوه کلیدی و البته مغفول و بعضاً تحریف‌شده‌ی اندیشه امام، و واکاوی چرایی و چگونگی غفلت و تحریف آنها می‌باشد. برای نمونه می توان از عدالت در جامعه از نگاه امام سخن گفت اما از سازوکار جاری شدن این عدالت که مبتنی بر اقیموا الناس بالقسط، با عدالت‌خواهی همه جانبه مردم محقق خواهد شد، دم نزد. این‌گونه در ظاهر به وجوه مهم اندیشه امام پرداخته شده اما در سطحی کلی و انتزاعی و به نحوی محافظه‌کارانه. یا می‌توان از آزادی و جامعه آزاد از نگاه ایشان سخن گفت اما این سویه را سانسور کرد که امام خمینی (ره) جامعه فردا را جامعه‌ای ارزیاب و منتقد می‌دانست که تک تک افراد آن دارای حق استیضاح بالاترین مسئولان جمهوری اسلامی هستند. می‌توان از مردم‌سالاری در نگاه امام سخن گفت اما آن را به صندوق‌های رای تقلیل داد و جمهوریت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… را حتی فهم نکرد! بنابراین ما برآنیم که بدون اکتفا به ذکر مکرر کلیاتی در اندیشه امام، توجه خود را بر وجوه مهم، موثر و مغفول یا تحریف‌شده اندیشه امام متمرکز کنیم.

تحریف امام از منظر رهبری

مطلب مهمی که رهبر انقلاب در سال‌های اخیر به آن اشاره کرده‌اند، تحریف امام بوده است اما خود همین «تحریف امام» نیز می‌تواند مورد تحریف قرار بگیرد. تحریف امام صرفاً این نیست که نسبت‌های کذب به ایشان داده شود _که البته داده می‌شود_ بلکه مهم‌تر آن است که وجوه مهم و راهبردی اندیشه امام در سایه تکرار کلیات، مورد غفلت آگاهانه یا ناآگاهانه قرار گرفته و البته تحریف خفی‌تر و خطرناک‌تر آن‌که وجوه مهم اندیشه ایشان لقلقه زبان آن‌هایی شود که خود خلاف این اندیشه‌ها و آرمان‌ها عمل می‌کنند؛ آنان که در صدر عاملان به حاشیه راندن عدالت اجتماعی در جامعه هستند، خود را علم‌دار عدالت‌خواهی خوانده و با اکتفا به تکرار کلیاتی همچون عدل الهی و مطلوبیت عدالت اجتماعی، سخنی از ضرورت «تشنگی به خون سرمایه‌داران زالوصفت» _که از نگاه امام و خاصه برای روحانیت واجب است_ نمی‌رانند. سخنی از نفرت معرفتی و تاریخی امام خمینی(ره) از طبقه مرفه مذهبی نمی‌گویند. از آزادی می‌گویند اما آزادی را تنها برای بسط ید خود می‌خواهند و سخنی از آزادی تک تک مستضعفین برای حق استیضاح بالاترین مسئولین نمی‌گویند.

از مصادیق تحریف

شاید بدترین نوع تحریف این باشد که از اندیشه‌های امام سخن بگوییم و حتی بر وجوه مهم آن هم تاکید کنیم اما مخاطب سخن را جابه‌جا کنیم. چشیدن طعم استضعاف که امام برای مسئولین و مقامات واجب می‌دانست را برای مردم تجویز کنیم و رفاه را که حق عمومی، ضروری و بایسته و شایسته همه مردم به ویژه مستضعفین و پابرهنگان می‌دانست، از آنها سلب کرده و آن را در چنبره خود و خاندان خود درآوریم. رفاه برای ما و مقاومت برای مردم! این وارونه‌سازی امام فراتر از تحریف ساده امام است.

«برای همه ان شاء الله رفاه خواهد شد و این اختلافات طبقاتی ننگین به آن صورت نخواهد ماند.» (27 فروردین 1358)

آزادی برای فرزندان و نوادگان نورچشمی مسئولان در آن سوی مرزها، نه برای فرزندان واقعی مکتب امام که سودای عدالت در سر دارند. آیا امروز آزادی بیان این حقیقت وجود دارد که شاه بیت تحریف امام در بیت امام سروده میشود؟!

«جامعه آینده ما، جامعه آزادی خواهد بود و همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت… انسانی که امروز در نظام پلیسی از فعالیت های فکری و آزادی در کار محروم شده است، تمامی اسباب ترقی واقعی و ابتکار را به دست خواهد آورد. جامعه فردا، جامعه ارزیاب و منتقدی خواهد بود که در آن تمامی مردم در رهبری امور خویش شرکت خواهند جست.» (16 آبان 1357)

جمهوریت آری اما برای کسب وجاهت و رای برای خود، ابزاری برای کسب قدرت و مشروعیت خود، نه برای تاثیرگذاری و حق و وظیفه تاثیرگذاری تک تک آحاد افراد جامعه در سرنوشت خود، که آن را امام راحل، شاخص اصلی پیشرفت می دانست. مردم نامحرمند و جمهوریت یعنی تایید ما و انتخاب ما. آن هم در عرصه بسیار جزئی از صحنه سیاسی و در موسم انتخابات و نه حتی در همه ساحات عرصه سیاسی و نه در عرصه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی.

امروز «باید به خود جرئت داد، این نوع جنگیدن به درد نمی‌خورد. استراتژی این جنگ باید عوض شود.» (حسن باقری) باید اذعان داشت که در زمانه جنگ فقر و غنا، جامعه مطلوب جامعه‌ای است مرفه، منتقد و مؤثر؛ جامعه عدالتخواه توحیدی. سایر ویژگی‌های جامعه مطلوب در سایه این خصلت‌های استراتژیک حاصل می‌شوند.

جامعه عدالتخواه توحیدی علیه طبقه مستکبر الحادی

جامعه مطلوب از نگاه امام، جامعه قائم به قسط است. این جامعه در بستری از رفاه مقدور است؛ با سازوکاری از جنس قیام به قسط، که خود کلید طلایی تحقق معنویت در جامعه اسلامی است. جامعه‌ای است متعالی، یعنی جامعه‌ای به سوی تحقق و تعمیق معنویت‌های توحیدی؛ وحدت در کثرت عرفانی انقلابی، و نه انفعالی محافظه‌کارانه، و نه معنویت به‌مثابه بهانه‌ای برای سرپوش گذاشتن بر ضرورت رفاه و عدالت. عدالتخواهی در نظام فکری امام چنان جایگاه والایی دارد که نه تنها حکومت اسلامی را «جمهوری عدل» دانسته بلکه یکی از مقدس‌ترین و عالی‌ترین وقایع تاریخی یعنی قیام عاشورا را قیام عدالتخواهان می‌نامد:

«خاطره تلخ 17 شهریور 57 و خاطره تلخ روزهای بزرگی که بر امت گذشت میوه شیرین سرنگونی کاخهای استبداد و استکبار و جایگزینی پرچم جمهوری عدل اسلامی را به بار آورد. مگر نه آن است که دستور آموزنده «کُلُّ یَومٍ عاشُورا و کُلُّ اَرضٍ کَربَلاء» باید سرمشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین، عاشورا قیام عدالت‌خواهان، با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخ‌نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی است در هر روز و در هر سرزمین. روزهایی که بر ما گذشت عاشورای مکرر بود و میدانها و خیابانها و کوی و برزنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرر. و این دستور آموزنده، تکلیفی است و مژده‌ای. تکلیف از آن جهت که مستضعفان، اگر چه با عده‌ای قلیل، علیه مستکبران، گرچه با سازوبرگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مامورند چونان سرور شهیدان قیام کنند.» (26 بهمن 1357)

 

نقش عبادت

عبادت و معنویت در نگاه منظومه‌ای امام خمینی(ره) محدود و منحصر به کنج مسجد نیست. در این مکتب خدمت به محرومین بالاترین عبادت است. پس اگر حتی از تعالی و عبادت و معنویت سخن گفته می‌شود آنجا نیز امام نخ تسبیح و مرکز ثقل و بالاترین سطح را منحصر و متمرکز بر خدمت به مستضعفین و محرومین می‌داند.

«گمان نمی‌کنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد.» (6 مرداد 1366) «امروز به مستضعفان و مستمندان و زاغه‌نشینان که ولی‌نعمت ما هستند خدمت کنید. پیش خدای تبارک و تعالی کمتر خدمتی است که به اندازه خدمت به زاغه‌نشینان فایده داشته باشد.» (12 مرداد 1362)

در واقع هیچ دوگانگی‌ای میان عبادت و عدالت نیست. در منظومه امام، عدالتخواهی و تحقق عدالت و خدمت به محرومین و هر کنش و اقدام انسان انقلابی در جهت گسترش عدالت، معنویت، جمهوریت، حریت و… خود از جنس عبادت است اما این برداشت و بینش توحیدی و انتقادی نه تنها به فراموشی سپرده شده بلکه تلقی و تصوری واژگونه و تحریف‌آلود به جای آن نشانده شده است. این حقیقت نیز تحریف، و عبادت یا محدود به محراب شده و یا راه گسترش عبودیت همگانی نه در اقامه عدالت که تنها در اشاعه عبادات ظاهری و مناسک جمعی خلاصه شده، و این قرائت‌های تقلیل‌یافته از عبادت، بدیل برتر عدالت معرفی شده است.

«وقتی انسان برای خلق خدا خدمت بکند و برای اینکه این خلق در طول تاریخ ستم دیدند، عقب نگه داشته شدند، نگذاشتند رشد معنوی بکنند، وقتی با این ایده شما خدمت بکنید شما در خدمت اسلام هستید و شما مجاهد هستید.» (1 آبان 1362)

نقش توحید

در جامعه توحیدی، آرمان‌های توسعه و رفاه، رفع فقر و نابرابری و فاصله طبقاتی، آزادی اندیشه و بیان، حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، استقلال و امنیت محقق شده است. چنین جامعه‌ای، جامع آرمان‌هاست. در اندیشه توحیدی امام خمینی این آرمان‌ها نه تنها با هم تضادی ندارند بلکه مکمل هم، چند روی یک سکه و هر یک بیانی از یک حقیقت، یعنی توحید، هستند. به عبارت دیگر همه آرمان‌ها ترجمان اجتماعی این توحید هستند.

جامعه منتقد علیه طبقه مستبد

جامعه مطلوب از نگاه امام جامعه‌ای است منتقد و ارزیاب عملکرد مسئولین در همه سطوح، جامعه‌ای بدون لکنت زبان! این عبارت الهی امام را بر سر در هیچ سازمان و نهادی نخواهید یافت که تک‌تک مردم حق استیضاح بالاترین سطح مسئولین حکومت اسلامی را خواهند داشت و باید داشته باشند.

«هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت، اگر برخلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد – خود به خود – از مقام زمامداری معزول است.» (19 دی 1357)

جامعه مطلوب جامعه‌ای است که در آن آزادی بیان و اندیشه وجود دارد و همه می‌توانند رأی خود را داشته باشند. البته که آزادی به معنای خرابکاری نیست، بلکه به معنای طرح آزاد و بدون ترس انتقادات و عقاید گوناگون است.

«در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در هرگونه عقیده‌ای هستند ولکن آزادی خرابکاری را ندارند.» (صحیفه امام، ج4، ص 435-436) «اسلام دین مستند به برهان و متکی به منطق است؛ و از آزادی بیان و قلم نمی هراسد، و از طرح مکتب‌های دیگر که انحراف آن‌ها در محیط خود آن مکتب‌ها ثابت و در پیش دانشمندان خودشان شکست خورده هستند، باکی ندارد.» (همان، ج10، ص81)

بنابراین هرگونه تلاش معرفتی و عملی یا اجتماعی و امنیتی در جهت سرکوب که هیچ، بلکه کمرنگ کردن و حتی  عدم حمایت و تقویت انتقاد و ارزیابی عمومی در بالاترین و جدی‌ترین و البته سازنده‌ترین سطح، تلاشی استبدادی است در جهت تحریف امام و به محاق راندن آرمان‌های متعالی انقلاب.

«ما تابع آرای ملت هستیم. ملت، هر طور رأی داد ما هم از آنها تبعیت می کنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم.» (صحیفه امام، ج11، ص 34)

جامعه برابر علیه طبقه انحصاری

جامعه مطلوب از دید امام، جامعه‌ای برابر در پیشگاه قانون الهی است زیرا همه بنده خدا هستند. جامعه‌ای که در آن هیچ فردی و گروهی بر دیگری برتری و مزیت حقوقی ندارد، همه بنده خدا و تابع قانون خدا هستند و استبداد سیاسی، و استثمار اقتصادی در آن وجود ندارد:

«خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه‌دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند. معاذالله که این با سیره و روش انبیا و امیرالمومنین و ائمه معصومین- علیهم السلام- سازگار نیست، دامن حرمت و پاک روحانیت از آن منزه است، تا ابد هم باید منزه باشد و این از افتخارات و برکات کشور و انقلاب و روحانیت ما است که به حمایت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده کرده است.» (06 مرداد 1366)

جامعه مرفه علیه طبقه مرفه

از جهت معرفتی، پیشرفت در اندیشه امام خمینی(ره) معنا، پهنا و ابعادی فراتر از توسعه تک‌بعدی اقتصادی داشته و شامل وجوه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و هویتی و… و در یک کلام تمدنی بوده است. از جنبه تاریخی و عملیاتی نیز تأکید امام بر پیشرفت و تلاش ایشان در دست‌یابی به آن از آن رو بود که پیشرفت را نه به عنوان یک مسئله مقطعی جزیره‌ای بلکه هم‌چون رسالتی ملی و الهی در مسیر تطورات تاریخی و در ارتباط با تحولات جهانی به‌ویژه در مواجهه تمدنی با توحش مدرن و تهاجم همه‌جانبه آن به ایران و اسلام، و البته در حل مسئله عقب‌ماندگی می‌دانستند. با این همه اما امام جنبه مادی و اقتصادی پیشرفت را نیز مد نظر داشته و بر آن تأکید داشتند. در نظریه انقلابی جنگ فقر و غنا، رفاه برای همه است و نه برای یک طبقه، و در رفاه، اولویت با عامه مردم است و ضرورت چشیدن طعم استضعاف، برای خاصه مسئولین. جامعه آرمانی امام خمینی(ره) یک جامعه مرفه و بدون محرومیت‌های تحمیلی زمان شاهنشاهی است. عدالت نه توزیع فقر بلکه توزیع رفاه متوازن برای همه است:

«با رفتن شاه… درآمد حاصله از نفت که حیف و میل و صرف هزینه‌های زائد و مضر شده است، به مصرف رفاه حال مردم فقیر خودمان خواهد رسید. توزیع ثروت و درآمدها بر اساس عدالت اسلامی، وضع توده‌های مردم ما را بهبود خواهد بخشید.» (24 آبان 1357)

اهمیت معیشت و رفاه

مرفه، نه به معنای رفاه‌زدگی و رفاه‌بسندگی و نه حتی رفاه‌محوری، بلکه جامعه‌ای با رفاه متوازن و مطلوب و حداقل در حد عرف به عنوان مقدمه و بستر لازم و ضروری رشد و تعالی.

«اسلام تعدیل می‌خواهد؛ نه جلو سرمایه را می‌گیرد، و نه می‌گذارد سرمایه آن طور بشود که یکی صدها میلیارد دلار داشته باشد و برای سگش هم اتومبیل داشته باشد و شوفر داشته باشد و امثال ذلک؛ و یکی شب برود پیش بچه‌هایش نان نداشته باشد. نمی‌شود این؛ این عملی نیست. نه اسلام با این موافق است، نه هیچ انسانی با این موافق است.» (15 تیر 1358)

انقلاب امام یک انقلاب توحیدی و فرهنگی برای تعالی بود اما چه از حیث انگیزه و انتقاد و چه از حیث نتیجه و آرمان، رفاه و عدالت و پیشرفت اقتصادی بارها و بارها در بیانات امام و مردم تکرار شده است و بدیهی است که تمام پیشرفت‌های معنوی و تعالی‌های روحی جز در بستر رفاه مادی و معیشتی میسر نخواهد شد. بنابراین هرکس به هر بهانه‌ای و در هر زمانه‌ای رفاه و پیشرفت اقتصادی برای عامه مردم و به ویژه مستضعفین را در صدر فهرست آرمان های امام و انقلاب قرار ندهد، چه بخواهد و چه نخواهد، چه بداند و چه نداند، دست به تحریف امام و انقلاب زده است.

جامعه مؤثر علیه طبقه منفعل

حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در نگاه امام خمینی چیزی فراتر از رای دادن است زیرا در رای دادن صرفا نماینده‌ای از مردم انتخاب می‌شود و کارها را خود اداره می‌کند اما در نگاه امام این خود مردم هستند که کار را و پیش می‌برند، نه اینکه صرفا به دیگری واگذار کنند. یعنی مردم مشارکت تام در اداره امور خویشتن دارند و جمهوریت اسلامی چیزی از نوع مشارکتی است نه صرف نمایندگی.

«کارهای هر کسی به خودش باید [سپرده شود] هر جایی به خودش، این جزء برنامه‌های اسلام است، و بنای ما هم بر همین هست.. از اول قانون هم همین معنا بوده است… کارهایتان محول به خودتان باشد.. هر جایی خودش اداره کند خودش را. این، هم برای ملت خوب است، هم برای دولت خوب است. دولت نمی‌تواند همه جا را خودش تحت نظر بگیرد؛ وقتی محول کرد کار را به خود مردم، مردم در منطقه‌ای که هستند برای خودشان دلسوزتر هستند، بهتر اطلاع دارند به احتیاجات خودشان.» (07 اردیبهشت 1358)

جامعه سالم علیه طبقه مفسد

در جامعه مطلوب امام خمینی فساد و آسیب شیوع ندارد زیرا آسیب‌های اجتماعی، بیش از هر چیزی ناشی از ساختار فاسد و فسادزاست و با برپایی سیستم عادلانه، آسیب‌های اجتماعی از جامعه رخت برمی‌بندد. محور و مقدم دانستن ساختار و مقصر ندانستن افراد در این نگرش، زمینه را برای اصلاحات اجتماعی فراهم می آورد:

« نمی‌خواهند این مملکت اصلاح بشود؛ اجانب نمی‌خواهند مملکت آباد شود… اگر راست می‌گویند برای بیکاران کار پیدا کنند. این جوان بعد از بیست سال تحصیل، کار می‌خواهد. فردا، که فارغ التّحصیل می‌شود، سرگردان است. اگر معاشش فراهم نشود نمی‌تواند دین خود را حفظ کند. شما خیال می‌کنید آن دزدی که شب ها از دیوار، با آن همه مخاطرات، بالا می‌رود و یا زنی که عفت خود را می‌فروشد، تقصیر دارد؟ وضع معیشتْ بد است که این همه جنایات و مفاسد، که شب و روز در روزنامه‌ها می‌خوانید، به وجود می‌آورد.» (21 فروردین 1343)

جامعه واحد علیه طبقه متکثر

جامعه مطلوب از منظر امام یعنی جامعه توحیدی. توحید به عنوان مهم ترین پیام دعوت انبیا یک دلالت اجتماعی مهم دارد و آن وحدت جامعه حول محور حق و قول خداست. جامعه‌ای اگر توحیدی شد یعنی ولایت پیدا می‌کند و یک جبهه و یک صف شده در راستای حق حرکت می‌کند.

«جامعه توحیدی معنایش این است که همه اینها به خدا فکر کنند، توجه به خدا داشته باشند نه هرج و مرج باشد… یعنی همه آمدند با هم به طور وحدت کلمه، وحدت فکر… اما چنانچه انسجام پیدا بکنیم، همه گروه ها پشتیبان هم باشند…جامعه توحیدی به این معنا پیدا بشود که همه پشتیبان هم و همه با وحدت کلمه و با وحدت نظر، بدون اینکه یکی بگوید نه، یکی بگوید آری، اگر این طور بشویم ان شاء الله پیروز هستیم.» (صحیفه امام، ج 11، ص 417-422)

جامعه معنوی علیه طبقه حیوانی

از دید امام «در اسلام همه امور، مقدمه انسان‌سازی است.» (صحیفه امام، ج13،ص 172) نهایت هدف اسلام و دلیل دعوت انبیا رشد و تکامل انسانی است. اما معنویت نه تنها غایت، بلکه نقطه آغاز است. همانطور که همه تلاش‌ها برای معنویت و آرمان‌های اجتماعی مقدمه انسان‌سازی است، معنویت، راهکار پیشرفت جامعه نیز هست:

«اینهایی که همه توجهشان به این است که کاخها برای خودشان درست کنند، حتی برای حیوانات خودشان، برای سگهای خودشان کاخ درست می‌کنند. اینها نمی‌توانند به فکر مردم و آن گرسنه‌هایی باشند که در کشورهای خودشان هست؛ و لهذا می‌بینیم که نفت همین مردم بیچاره را می‌برند به جیب امریکا می‌ریزند و ملتشان آن طور گرسنه و پابرهنه هستند. اینها احساس دیگر ندارند، اینها احساس انسانی از دستشان رفته. این توجه به زرق و برق دنیا انسان را از آن احساس انسانی‌اش می‌برد، یک حیوان است در بین مردم راه می‌رود. کوشش کنید معنویت را تقویت کنید در بین این ملت. با معنویت است که شما می‌توانید استقلال خودتان را حفظ کنید و آزادی خودتان را حفظ کنید و به مراتب کمال برسید.» (01 فروردین 1362)

 

 

آنچه در این مطلب میخوانید !
رویداد آموزشی مهارتی شمسا   رویداد آموزشی-مهارتی «شمسا» ویژه مربیان و مروجان سلامت اجتماعی، پنجشنبه...
پیش‌رویداد «مهما» با محوریت طراحی مشارکتی مهارت‌های مواجهه با مسائل اجتماعی، روز دوشنبه 5 آذر...
روشن بودن مفاهیم در کیفیت مواجهه ما با پدیده های اجتماعی تاثیر به سزایی دارد....
  در طول تاریخ مکاتب مختلف سیاسی براساس ارزش­ها و آرمان­های کسانی که در راس...
نظریه ­های مختلف جامعه شناسی نارضایتی و جنبش­های اجتماعی را با توجّه به مفاهیم جنبش...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *