ترسیم تصویری شاخصمند از وضع مطلوب، سنگبنای حرکت از وضع موجود به سوی اهداف مقدور است. هرچند در این عرصه باید از کلیگویی و رویابافی پرهیز کرد اما در عین واقعبینی، از آرمانخواهی علمی و عینی _که امروزه بعضا به ضدارزش یا عدم ضرورت تبدیل شده_ نیز گریزی نیست چرا که به بیان ساده، اگر ندانیم به کجا میخواهیم برویم، چگونه میخواهیم برویم؟! و برسیم؟! آیندهنگاری و چشماندازنویسی از آنجا ضرورت ویژه دارد که سطح و جهت و نوع تحلیل و راهحل ساختاری و میدانی را کاملا تحت تأثیر قرار میدهد. البته صرف توجه به این امر کافی نیست، بلکه مسئله اصلی در نوع و نمای تصویر وضع مطلوب است.
سخن گفتن از جامعه مطلوب اسلامی امری است سهل و ممتنع؛ از یک سو احصاء و ارائه شماری از ویژگیهای مثبت و مطلوب اما کلان و کلی، همچون عدالت، آزادی، استقلال، جمهوریت، معنویت، امنیت و… و نسبت دادن آنها به جامعه مطلوب اسلامی هم صحیح، هم به نسبت آسان و البته احتمالا بلااثر یا کمثمر خواهد بود. از سوی دیگر آنچه که سختتر اما مهمتر و موثرتر است، بازشناسی وجوه کلیدی و البته مغفول و بعضاً تحریفشدهی اندیشه امام، و واکاوی چرایی و چگونگی غفلت و تحریف آنها میباشد.
آرمان های انقلابی
امروزه مفاهیم ناظر به آرمانهای انقلابی، مسخ معرفتی شده اند و نتیجه این مسخ نامحسوس، وضعیت ضدعدالت در متن واقعیت خارجی و در مقیاسهای مختلف از فرد و گروه تا جامعه و جهان است. معنای عرفی ارزشها در هر دو ساحت ذهنیت اجتماعی عمومی و ذهنیت سیاسی حکومتی دچار واژگونگی خودمتناقض شده و اثر خود را در اظهار نظرات و جهتگیری ها و تصمیم گیری ها و اقدامات خرد و کلان می گذارد. اصلاح معانی مفاهیم انقلابی، نوعی انقلابیگری معرفتی، و به واسطه ارتباط متقابل ذهنیت فردی و جمعی با واقعیت خارجی اجتماعی، نوعی انقلابیگری عینی است. اصلاح مفاهیم از دو حیث سلبی «چه نیست» ها با نقد رویکردهای رایج و ایجابی «چه هست» ها با ترویج رویکرد صحیح؛ ممکن، مطلوب و ضروری است.
برای نمونه می توان از عدالت در جامعه سخن گفت اما به سازوکار جاری شدن این عدالت که مبتنی بر اقیموا الناس بالقسط، با عدالتخواهی همه جانبه مردم محقق خواهد شد، دم نزد. اینگونه در ظاهر به وجوه مهم اندیشه امام پرداخته شده اما در سطحی کلی و انتزاعی و به نحوی محافظه کارانه. یا میتوان از آزادی و جامعه آزاد از نگاه ایشان سخن گفت اما این سویه را سانسور کرد که امام خمینی (ره) جامعه فردا را جامعهای ارزیاب و منتقد میدانست که تک تک افراد آن دارای حق استیضاح بالاترین مسئولان جمهوری اسلامی هستند. میتوان از مردمسالاری در نگاه امام سخن گفت اما آن را به صندوقهای رای تقلیل داد و جمهوریت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… را حتی فهم نکرد!
تحریف امام
بنابراین ما برآنیم که بدون اکتفا به ذکر مکرر کلیاتی در اندیشه متفکران مسلمان انقلاب، توجه خود را بر وجوه مهم، موثر و مغفول یا تحریفشده اندیشه ایشان متمرکز کنیم. برای نمونه مطلب مهمی که رهبر انقلاب در سالهای اخیر به آن اشاره کردهاند، تحریف امام بوده اما خود همین «تحریف امام» نیز میتواند مورد تحریف قرار بگیرد. تحریف امام صرفاً این نیست که نسبتهای کذب به ایشان داده شود _که البته داده میشود_ بلکه مهمتر آن است که وجوه مهم و راهبردی اندیشه امام در سایه تکرار کلیات، مورد غفلت آگاهانه یا ناآگاهانه قرار گرفته و البته تحریف خفیتر و خطرناکتر آنکه وجوه مهم اندیشه ایشان لقلقه زبان آنهایی شود که خود خلاف این اندیشهها و آرمانها عمل میکنند.
برای نمونه آنان که در صدر عاملان به حاشیه راندن عدالت اجتماعی در جامعه هستند، خود را علمدار عدالتخواهی خوانده و با اکتفا به تکرار کلیاتی همچون عدل الهی و مطلوبیت عدالت اجتماعی، سخنی از ضرورت «تشنگی به خون سرمایهداران زالوصفت» _که از نگاه امام و خاصه برای روحانیت واجب است_ نمیرانند. سخنی از نفرت معرفتی و تاریخی امام خمینی(ره) از طبقه مرفه مذهبی نمیگویند. از آزادی میگویند اما آزادی را تنها برای بسط ید خود میخواهند و سخنی از آزادی تک تک مستضعفین برای حق استیضاح بالاترین مسئولین نمیگویند.
شاید بدترین نوع تحریف این باشد که از اندیشههای امام سخن بگوییم و حتی بر وجوه مهم آن هم تاکید کنیم اما مخاطب سخن را جابهجا کنیم. چشیدن طعم استضعاف که امام برای مسئولین و مقامات واجب میدانست را برای مردم تجویز کنیم و رفاه را که حق عمومی، ضروری و بایسته و شایسته همه مردم به ویژه مستضعفین و پابرهنگان میدانست، از آنها سلب کرده و آن را در چنبره خود و خاندان خود درآوریم. آری رفاه برای ما و فرزندان ما و فرزندان فرزندان ما، اما مردم بروند لنگ بپوشند! رفاه برای ما و مقاومت برای مردم! این وارونهسازی امام است که فراتر از تحریف ساده امام است.
«برای همه ان شاء الله رفاه خواهد شد و این اختلافات طبقاتی ننگین به آن صورت نخواهد ماند.» (27 فروردین 1358)
آزادی آری اما برای فرزندان و نوادگان نورچشمی مسئولان در آن سوی مرزها، نه برای فرزندان واقعی مکتب امام که سودای عدالت در سر دارند. برای آنها باتوم بیشتر باید خرید و برای فرزندانمان خانههایی در ترکیه و کانادا و آمریکای جهانخوار!
«جامعه آینده ما، جامعه آزادی خواهد بود و همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت… انسانی که امروز در نظام پلیسی از فعالیت های فکری و آزادی در کار محروم شده است، تمامی اسباب ترقی واقعی و ابتکار را به دست خواهد آورد. جامعه فردا، جامعه ارزیاب و منتقدی خواهد بود که در آن تمامی مردم در رهبری امور خویش شرکت خواهند جست.» (16 آبان 1357)
جمهوریت آری اما برای کسب وجاهت و رای برای خود، ابزاری برای کسب قدرت و مشروعیت خود، نه برای تاثیرگذاری و حق و وظیفه تاثیرگذاری تک تک آحاد افراد جامعه در سرنوشت خود، که آن را امام راحل، شاخص اصلی پیشرفت می دانست. مردم نامحرمند و جمهوریت یعنی تایید ما و انتخاب ما. آن هم در عرصه بسیار جزئی از صحنه سیاسی و در موسم انتخابات و نه حتی در همه ساحات عرصه سیاسی و نه در عرصه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی.
امروز «باید به خود جرئت داد، این نوع جنگیدن به درد نمیخورد. استراتژی این جنگ باید عوض شود.» باید اذعان داشت که در زمانه جنگ فقر و غنا، جامعه مطلوب جامعهای است مرفه، منتقد و مؤثر؛ جامعه عدالتخواه توحیدی. سایر ویژگیهای جامعه مطلوب در سایه این خصلتهای استراتژیک حاصل میشوند.